سید رفیع رفیعا
میرزا رفیعا، یکی دیگر از عالمان و مردان بزرگ وفس است که ذوق و طبع فراوانی در زمینه سرودن شعر داشته است. آثاری نیز به نثر دارد که فعلاً در دسترس نمی باشد. درباره ی ایشان و نحوه ی زندگی و تعداد آثارشان اطلاعات زیادی در دسترس نمی باشد.
مرحوم حسین صدیق در کتاب « نامداران اراک» درباره ی این شاعر شیرین سخن، آورده است: « سید رفیع رفیعا، از اهالی وفس در قرن دوازدهم ه.ق می زیسته، شاعری بلند پایه و خوش قریحه بوده است».
در کتاب وفس در گذر زمان آمده است: « تا آنجا که از شنیده های مردم به ما رسیده و آثار خطی بر جای مانده از ایشان تایید می کند، میرزا رفیعا یکی از کسانی بود که خط خوشی داشت و در دربار نیز آمد و شد می کرد. بیتی از ایشان نقل شده که نشاندهنده ی کمال ایشان در علم و ادب بوده است. که می گوید:
رقم زد منشی کلک رفیعا بحر تاریخش پس از مأتین الف الاثنین ثمانین رفت از دنیا
که سال ۱۲۸۸ ه.ق را سال فوت ایشان قرار داده اند».
استاد دهگان در کتاب فقه اللغه و در بخش معرفی وفس، می نویسد: « سومین نفر گوینده وفس را به نام ابوالقاسم خاکی و چهارمین آنان را به نام سید رفیع رفیعا می شناسیم، از هویت زندگانی و همینطور موقعیت خانواده آنان اطلاع مفصلی در دست نداریم جز آنکه جزوه ای مشتمل بر ۵۰۰ الی ۶۰۰ بیت از آثار رفیعا در اختیار است»؛ سپس ادامه می دهد:« قطعه ای از [ مجموعه آثار رفیعا] تحت عنوان " در تعریف آب و هوای وفس " که با موضوع ما تناسب تام دارد، استخراج و در این کتاب برای معرفی محل در اختیار گذاشته می شود».
و سپس شعر بسیار زیبای زیر را نقل می کند:
| راستی ماند فضای وفس بر خُلد برین از فضای جان فزایش روح در جان روحبخش جاری از هر جویبارش آب صاف و خوشگوار در ته هر جوی و مجرایش کزو جاریست آب خاصّه آب خانی کز خانه ی محمود خان گر گذار خواجه افتادی در آن پاکیزه بوم آب رکن آباد کی ماند به آب چاکنار چشمه سارانش بخوبی برده از کوثر اثر آب کُهبره که از بین دو دره کرده ره بی نظیرش هست آب خوشگوار آبدر از سفیدی و زسردی و ز فرط عافیت گر بهشت و حوض کوثر خواهی ای زاهد به نقد چشمه باغ مراد آن چشمه دلها کرده شاد بی قنات و منبع و مجراست آن یا للعجب در کمرکش دارد آن کوه گران غاری که هست دلگشاتر صحن او از سینه ی صاحبدلان گوئی آنجا بود عمری اولیائی را مکان بر سر آن چشمه ها با عارفان ایکاش من هی من این اشعار ها می خواندم و هی عارفان بر سر شاخ درختانش هزاران گونه مرغ عندلیب و بلبل و طوطی و تیهو و تذرو بر صنوبر تاکها پیچیده و از هر طرف کوه و صحرایش پر از هر گونه گلها رنگ رنگ لادن و خیری و سوسن، شنبلید و اقحوان کاخ و ایوان گلوبر کز جنان دارد اثر کوهسارانش زهر سو سر کشیده بر فلک چند بر خوانم صفات آن گلستان ارم وندران مینو مکان کاوصاف او کردم بیان اهل آن قریه بحمدالله از برنا و پیر ای خوش آنان کز عبادت خرمنی اندوختند |
حیف از آن خلدی که دائم باشدش دوزخ قرین وز نسیم دلگشایش جان بسی جان آفرین هر یک از آنهاست رشک سلسبیل و انگبین ریگها در وی درخشان است چون درّ ثمین بی قنات از قدرت حق جوشد از زیر زمین آب اسفین را دو صد ترجیح میدادی یقین از چه نسبت میدهی دی را بفصل فرودین زانکه خوش خوش جوشد از آن چشمه ها ماء معین بهتر از آن آب نایابست در روی زمین این بود بهتر از آن و آن بود بهتر از این هر کسی مینوشدش میگویدش صد آفرین باغ و بستان کیاسر رو دو جا کوثر ببین بر مراد دل رساند آن دل که با غم بد قرین خیزد از کوه گران گویندش ایزد آفرین فوق او هفت آسمان و تحت او هفتم زمین با صفا تر بطن او از بن اهل یقین یا که هست اصحاب کهف والرقیم آنجا مکین می نشستم فارغ از غم میکشیدیم ساتکین می شنیدندی و گفتندی رفیعا آفرین شادمان کردند از الحانشان هر دل غمین در نوا هر یک بصوتی همچو رای رامتین همچو پروین خوشه های او معلق بر زمین باغ و راغش از چمن گسترده شد دیبای چین نرگس و شهلا و سنبل، ارغوان و یاسمین غرفه ای باشد زخلد و خازنش در وی دفین در میان کوهساران، وفس چون حصن حصین وصف او باشد فزون و عیب او نبود جز این بچه ساداتند غلمان دخترانش حور عین جملگی در طاعت حق راکعین و ساجدین دور خرمنشان رفیعا کاش بودی خوشه چین |
۱) ابراهیم دهگان؛ گزارشنامه یا فقه اللغه اسامی و امکنه.
۲) حسین صدیق؛ نامداران اراک؛ به کوشش محمد رضا محتاط.
۳) ستاد یادواره شهدای وفس؛ وفس در گذر زمان؛ چاپ نور حکمت؛ تهران؛ ۱۳۷۸.
توجه: علی رغم اینکه خیلی دوست دارم هر روز مطالب جدیدی در وبلاگ بنویسم اما به دلیل کمبود شدید وقت، از این به بعد (تا اطلاع ثانوی) هر هفته فقط یک پست(یا گاهی اوقات چند پست در یک روز) در وبلاگ قرار می گیرد.
مطالب پیشین:
شهید سید عبدالحميد سجادی وفسی(اولین شهید انقلاب مشروطیت ایران)