توصیف وفس و اهل آن در 90 سال قبل به قلم میرزا ابوالقاسم عراقی
نام وفس در سه حرف گشته عَلَم                            واو او چون واو وکیل از غم خم
ف فقیران چه نقطه در سراء                                    سین ستمگر به نیش دُوم ارقم
حال ابتدا کیفیات قریه مزبوره است که قلم از تحریر آن مینالد و دوات از خجلت عرق نموده و حقیر هم بلرزه افتاده چونکه بعضی از کیفیات آن دل رحیمانرا میسوزاند و پاره ی قانون آن قلب قانونیانرا آزرده میکند و برخی از رفتار آن عدل عادلانرا متّهم مینماید و بعضی حرکات آن غضب غیوران را بحرکت می آورد و پاره ی آداب آن دل مومنین را رنجیده می کند. لذا از آنجائیکه اظهار امراض در نزد طبیبان لازم است منفعلاً اظهار میدارد شاید ترحماً تفضلاً محض رضای خدا و خشنودی رسول(ص) هر کس به هر نوع که صلاح و خیریّّت بندگان خداست مرعی دارند و دفع تعدیّات [نمایند]
ارباب حاجتیم و زبان سئوال نیست              در محضر کریم تمنّا چه حاجت است
توکلت علی الله.
مجملاً تعریف وفس و اهل آن میشود:
خورده مالک است نه اربابی
آب خوشگوار دارد اما بعض از آن شرب الیهود است
ییلاق است گرمسیر هم دارد اما بسیار از آبادی دور
کوههای زیادی دارد بی خواص سنگلاخ مگر کج آن
مرتع دارد اما شاه سوند و گله داران همجوار میچرانند
باغات دارد پر زحمت و پر عوارض
میوه جات دارد اگر سرما نزند اما اکثرش جنگلی، مگر سیب آن که در سرما یخ میکند و در گرما میگندد
و مزروعات وی بسیار کم است مگر مزرعه «اَنْجُمَنْ» که آنهم از آبادی بسیار دور است بفاضل آب مشروب میشود ولی هرج و مرج است
آسیا[ب] دارد دخلش مقابل جنس دیوانی نمی شود
مساجد زیادی دارد اما در دو سه جا جماعت منعقد میشود ولی نه در تمام سال
دو حمام دارد تا نهار مردان و بعد از نهار زنان
مساکن زیاد دارد ولی در سر کوه و اکثر آن از آب دور و خراب و کثیف
در تابستان هوای خنکی دارد ولی در زمستان بسیار سرد و برف و سخت
دور اکثر خانه ها در همه فصول موذیات زیاد است من جمله سرخک و غیره
و چندین نفر دین بدنیا فروش که همیشه مثل روباه شکار را بدم درندگان می آورد تا بعضی از فضلات و خون آنرا بلیسد باین نحو که اگر از ظالم فایده ببرد مدعی مظلوم میشود و اگر از مظلوم رشوه بگیرد با ظالم مدعی است الغرض مثل فاحشه گاهی به زانوی [؟] حریفی گاهی به زانوی دیگری و همیشه خود را شبیه بخدمتگذار نایب [الحکومه] و عاملین میکند و اِذٰا لَقو الَذینَ آمنوا قالوا آمنا و اِذا خَلَوا اِلی شَیاطینِهِم قالوا انّا مَعَکم
و مالیات دیوانی بهزار و هفتصد تومان از بی عدالتی رسیده
و سرباز قریب بصد نفر
و جنس دیوانی قریب بشصت خروار
مباشر یکنفر و کدخدا چهار پنج نفر و از دیوان مواجب ندارند مخارج و گذرانشان از مالیات بی مأخذ
و یک نفر نایب [الحکومه] ولی سالی چندین دفعه نایب عزل و نصب می شود با تجدید تقدیم حکومت از رعیت
و سادات و علما زیادی دارد اما اکثر ایشان از عسرت و کمی وجوهات بکسب و کار مشغولند
و خوانین اهم [؟] دارد بعضی از آنان در پاره اوقات به نیابت و غیره مشغولند و مابقی به رعیت اشتغال
و دو سه جا مرجع مرافعه است
و اغلب اهل وفس مقدسند ولی بسیاری ایشان سرجوقه و مظلوم و در نظرها بی وقر[؟]، به تقیه گذران می کنند چونکه وقتی که فهمیدند که ایشان خدا ترسند خدانشناسان خیره میشوند بهزار نوع اذیتشان میکنند
دو سه نفر طبیب دارد باستخاره و تجربه مداوا میکنند و هکذا جراح
و اکثر اهل وفس گیوه کشند گذرانشان اگر غله ارزان باشد عیب ندارد و الا متواری و معدوم
و اکثر آسیابان بیکفن و هکذا باغبان
و دو سه نفر آهنگر گذرانشان مثل منفخ خود گاهی پر و گاهی خالی
و چندین نجار دارد سلیقه خوب دارند و مقدسند ولی گذران دایری ندارند
و هکذا دوره دوز چندین نفر وظیفه خوار بودند از صد خروار جنس و صد تومان نقد قطع شده ولی جزئی از نقد باقی[؟]
و چندین نفر امین و خبره هستند بعضی از ایشان در بعضی مواقع تعارف میگیرند در مواضعه یا مرابحه در قیمت اشیاء ولی بی انصاف نیستند
دو سه نفر میراب دارد از زورآوران میترسند و فقرا را میرنجانند
و چند نفر تعزیه خوان دارد بعضی بی ریا و بعضی محض خوش آمد خلق [یک کلمه نامفهوم] می خوانند 
و چندین روضه خوان دارد از حرمت سیدالشهداء علیه السلام گذران می کنند
و چند نفر سلمانی دارد که هنگام عروسی یا ختنه یا دم عید به جهت اجرت زیاد مثل پروانه میگردند ولی در غیر آن اعتنائی ندارند اما مهربان و خوش نفسند
وفسی اکثر زحمت گذرانشان بعهده زنان است زحمات خانه حتی آب آوردن بلکه آسیا[ب] رفتن ولی در بعضی موارد تمرد نموده یا شبیه رفتن بخانه اقوام میروند اگر شوهرش خدا نخواسته ناپرهیزی کند غدغن نماید و به ناحق [یک کلمه نامفهوم] وکیل الدوله های وفس و عدالت نایب کار بجائی میرسد که بیچاره توبه نصوح می کند اِنَّ کَیدَ کُنَّ عظیمٌ الغرض
اهل وفس زحمت زیاد میکشند ولی بی علم و همه با یکدیگر خویشند ولی منافق
و اکثر ایشان خورده خورده خرمن دارند از پنجاه مَن الی پنج خروار غله بیشتر ندارند چون هنگامی که باران آید لازم ندارد بواسطه آنکه ییلاق است وقتی باران لازم دارد که تابستان است
و اکثر تخم کاشتنشان بقرب بیل است بعلت اینکه سراشیب است ناهموار
غرض علت مفلوکی وفس بیعدالتی بی قانونی حسادت نفاق 
یادداشت: میرزا ابوالقاسم عراقی دیدی بسیار انتقادی نسبت به اوضاع و احوال وفس داشته و آنرا در کتاب خود نیز به وضوح نشان می دهد. او بعضی مواقع وضعیت را بسیار سیاه و متزلزل توصیف نموده و هیچ راه چاره ای برای وفس جز نابودی باقی نمی گذارد(!). متاسفانه او از این مسئله غافل است که خود نیز یک عمر در این منطقه زیسته و به این درجه از علم و آگاهی دست یافته و توانسته شاعر و نویسنده ای متبحر شود و این یکی از ویژگی های وفس بوده است.
مواردی که با علامت [؟] مشخص شده اند یعنی نه کاملا خوانا و نه ناخوانا بوده اند و شاید معنی درستی نرسانند.






