توجه: مطلبی که در زیر آمده را آقای "ابراهیم گودرزی فراهانی" نوشته و وبلاگ "فراهان آنلاین" آنرا منتشر کرده است. درستی و صحت بعضی جملات این مطلب زیر سئوال است و احتیاج به منبع موثق برای تایید آنها می باشد. نوشته های داخل آکولاد از نویسنده این وبلاگ است.

اشاره

جریان حافظ کل قرآن شدن سید مبین حسینی همانند کربلایی کاظم ساروقی است منتها با تفاوت هایی که در مقاله به جریان آن اشاره میشود؛ وی احتمالاً اولین حافظ عامی و لدنی منطقه بوده است.

ساداتی که امروزه به سادات وفسی معروفند و از صاحبان علم و کرامت، در منطقه وفس، خنجین و روستای کودزر فراهان، اراک، قم و تهران ساکن اند؛ اصالتاً از سادات سجادی و حسینی  محسوب می گردند. این خاندان در ابتدا در قم نزول کردند و به مرور برای ارشاد و تبلیغ امور مذهبی به منطقه وفس و سپس در اثر زورگویی های ارباب وفس به خنجین و کودزر مهاجرت کرده و گروهی از آنان امروزه در اراک، قم و تهران ساکن هستند. [نیاز به منبع موثق]

از سرآمدان امروزین این خاندان، جناب آقای دکتر محمدحسین حسینی، استادتمام دانشگاه علامه طباطبایی تهران و استاد صادق نبوی، معاون دانشگاه تربیت معلم شهید مفتح شهر ری، استاد سیداحمد حسنی، استاد دانشکاه علمی-کاربردی اراک، سید نورالدین حسینی، وکیل دعاوی ساکن تهران می باشند و مرحوم محمدعلی زمزمیان، معلم اخلاق عملی و پارسای شب زنده دار.

این خاندان دارای شجره نامه در کتابخانه مرحوم حضرت آیت ا... مرعشی نجفی هستند.

برخی از سادات این خانواده، علاوه بر کمالات علمی دارای کمالات معنوی، ذوق و قریحه سرشار در شعر و هنر و پیوسته ملجا و پناهگاه مظلومین و دشمن ستمگران بوده اند و در گذشته نچندان دور و قبل از قاجاریه در وفس دارای دیوانخانه برای رد مظالم بودند. اما در همین اواخر بزرگ این خاندان، جناب آقای سیدهاشم به دلیل تایید و امضاء نکردن نامه ای از .... ارباب متاخر وفس، که تایید این نامه حق مظلومی را به ارباب انتقال می داد، در اثر فشار ارباب وفس به اجبار به خنجین مهاجرت می کنند و در آنجا ساکن می گردند.[نیاز به منبع موثق]

در گذشته ای نچندان دور، در دوران انقلاب مشروطه، این خاندان اولین شهید مشروطه را تقدیم ملت بزرگ ایران نمود که خون این شهید بزرگوار، پایه های استبداد 2500 ساله[!] را لرزاند. این جوان شجاع کسی جز سیدعبدالحمید نبود؛ خون وی و پیراهن خونین وی علم مشروطه خواهی را برافراشت و سمبلی از شجاعت و حق جویی ملت ایران گردید تا مرزهای عدالت خواهی پیوسته استوار بماند. خاطره به شهادت رسیدن این بزرگوار در اکثریت کتبی که مربوط به مشروطه و مشروطه خواهی مردم ایران است مکتوب می باشد.

ریشه ظلم ستیزی ها را باید در تاریخ گذشته این خاندان جلیل القدر جستجو کرد؛ یعنی در زمانی که سیدرفیعا به تنهایی با 60 نفر از افراد اجیر شده ی ارباب زورگوی وفس، که برای بستن دیوانخانه ای که پدرانش برای احقاق حق مظلومین دایر کرده بودند به تنهایی و همچون جدش سالار شهیدان حضرت ابا عبدا... به مقابله پرداخت، با این تفاوت که پیروز میدان بود و تهاجم اربابان را با چوب آسیاب دفع کرد (به نقل از مرحوم محمد علی زمزمیان). [نیاز به منبع موثق]

این خاندان جلیل القدر بزرگان فراوانی را به جامعه تقدیم کرده اند که در گذشته از لحاظ علمی، ادبی، هنری و ایمانی سرآمد بوده اند.

زندگی نامه سیدمبین حسینی:

برای نمونه مرحوم حاج سیدمبین حافظ کل قرآن است که در تولد و در طفولیت، فلج مادرزاد بود و پدرش سیدخلیل بن سید اسحاق سجادی، تلاش وافر داشت تا فرزندش سیدمبین قرآن را یاد بگیرد ولی هرچه تلاش می کرد نتیجه ای نمی گرفت؛ فرزند فلج مادرزاد بود و ظاهراً غیرقابل تعلیم و با گیرایی کم، براساس آنچه در خانواده نقل قول می شود پدرش از این مسئله که فرزند گیرایی ندارد و بیمار است رنجیده خاطر بود. صبح یک روز پدر(سیدخلیل)، دم دمای نماز صبح متوجه می شود که سیدمبین در حال قرائت قرآن است تعجب می کند و از او می پرسد که مبین دوباره بخوان؛ سیدمبین بدون وقفه و سوره بعد از سوره را قرائت می کند، تعجب پدر زیادتر می شود. میرزاصادق که خود مدرس و مسلط به قرآن کریم بود، آزمایش های متعددی از وی درباره قرآن می کند و از سیدمبینِ طفل، می پرسید که چگونه قرآن را حفظ کردی، او می گوید که شب در خواب، جَدّم حضرت امام سجاد(ع) را دیدم. حضرت امر فرمود: پسرم بلندشو و بخوان؛ عرض کردم: آقا نمی توانم بلند شوم و نمی توانم بخوانم چون سواد ندارم. امام(ع) امر می فرماید: بلندشو و بخوان. ایشان حرکت می کند و بلند می شود و قرآن را از حفظ قرائت می کند، مادرش از خواب بیدار می شود و می بیند سیدمبین در اتاق قدم می زند و قرآن می خواند. مادر تعجب کرده، سوال می کند چه شده است؟ سیدمبین می گوید: جدّم حضرت امام سجاد(ع) از خدا برایم شفا گرفته است و مرا حافظ کل قرآن کرده است.

 خبر به علمای قم و سپس به تهران و دربار ناصرالدین شاه می رسد. از تهران ناصرالدین شاه برای دیدار ایشان به قم می آید[چنین چیزی خیلی بعید است و نیاز به منبع موثق دارد] و از نزدیک ملاقات صورت می گیرد و امتحان بعمل می آید؛ که سیدمبین همه آیاتی را که ناصرالدین شاه می گوید بدون غلط و از حفظ می خواند. قاری که می خواست ایشان را امتحان کند، مقداری متون عربی را با آیات قرآن با هم می خواند که سید معترض می شوند و می گویند: این قسمت آیات قرآن نیست و اضافه می کنند که قرآن دارای نوریست که می درخشد. بعد از آن اجازه می یابند که از کتابخانه شاهی دیدن کنند و کتاب "حیات القلوب" علامه ی مجلسی را انتخاب می کنند و همراه خویش می آورند که تا سال ها در این خانواده دست به دست می گشت.

پادشاه می گوید از ما چه می خواهی؟ سیدمبین می گوید: ارباب وفس با ما بدرفتاری می کند به او بگویید با ما بدرفتاری نکند. ناصرالدین شاه می خندد و مقرری تعیین می کند و دست خطی می دهد که سادات محله خیبر از خدمت نظام معاف باشند که تا زمان پهلوی این حکم معتبر بوده است. سیدمبین به تصریح مرحوم آیت ا... مرعشی نجفی، اولین نفریست که در قم نشسته، احکام را می گفته است و قبل از وی همه احکام گوهای قم، در حالت ایستاده مسئله می گفتند. وفات وی در حدود سال 1270 بوده است و سنگ مقبره وی، هنوز هم در شیخان قم بر روی مقبره اش و جود دارد و روز وفات ایشان 20 شعبان بر روی سنگ قبر حک شده است.

فرزندان

سیدباقر فرزند دیگر سیدمبین وفسی است که در قم وفات کرده است. پسر سوم سیدمبین، سیدمحمد بوده که مسموماً از دنیا رفته و پسرش حاج آقا حسن بن سیدمحمد، از وعاظ بوده که در یکی از قراء تهران سکونت داشته، در سال 1385 وفات نموده است. سیدمجتبی، برادر سیدمبین است که از او سیدحسین به دنیا آمد که از اهل علم بوده که سیدباقر و سیدجواد از فرزندان اوست که در همدان از محصلین علوم دینی می باشند و بانو سیده زهرا همسر سیدهاشم وفسی.

شخصیت علمی و آثار

علامه سید محسن امین در کتاب اعیان الشیعه، جلد 9، صفحه 44 آورده است:

السید مبین الحسینی الوفسی الهمدانی، توفی حدود 1270 و قبرة بمقبرة شیخان بقم.

محدث فقیه مفسر ریاضی من اجلاء تلامذه صاحب الجواهر له مولفات منها (1) الکشکول فرغ منه سنة 1267 (2) زبدة الاحادیث فرغ منه بمشهد الرضا(ع) سنة 1268 (3) کتاب فی الادعیة فرغ منه بطهران سنة 1268 (4) کتاب تلخیص ذریعة الراغب للشیخ ابی القاسم الراغب فی العرفان و التصوف.

ترجمه فارسی:

عالم جلیل، فاضل کامل، عارف متقی، مفسر، فقیه، محدث ریاض از شاگردان برجسته صاحب "جواهر" است. صاحب تالیفات مفید و سودمند است. در قم ساکن شد و در تاریخ حدود 1270 وفات کرد و در قبرستان شیخان قم دفن شد.

چندین اثر از او نام برده شده:

1) «کشکول» که در سال 1267 از تالیف آن فارغ شده.

2) «زبدة الاحادیث» در سال 1268 در مشهد تالیف کرده.

3) کتابی در اعبیه در مراجعت از مشهد در تهران آن را نوشته.

4) «تلخیص الذریعه» راغب اصفهانی در عرفان و تصوف.

در مجلد های 4، 8، 12، 18 و 20 کتاب شریف الذریعة آقا بزرگ طهرانی نیز مطالبی پیرامون آثار سید مبین وفسی آمده است(بعضی مطالب تکراری است):

جلد 4؛ شماره 1868؛ کتاب « تلخيص الذريعة »:

إلى مكارم الشريعة في التصوف و العرفان ، تأليف الراغب الأصفهاني للسيد مبين الحسيني الوفسي الهمداني أوله و بعد فهذه زبدة من ذريعة الراغب اعلم أن طريق يوجد منضما إلى كشكول المؤلف الذي فرغ منه 1267 عند السيد شهاب الدين التبريزي نزيل قم.

جلد 8؛ شماره 725 ؛ « كتاب الدعاء »:

للسيد مبين الحسينى الوفسى الهمداني نزيل قم، شرع بتأليفه في قصبة وفس وفرغ منه بعد العود عن مشهد خراسان في طهران في مدرسة الحاج رجب على في (1268) نسخة خط المؤلف توجد عند (السيد شهاب الدين) بقم.

جلد 8؛ شماره 798 ؛ « كتاب الدعوات »:

مجموعة من الادعية التى دونها: السبد مبين الوفسى الهمداني شرع في تأليفه في وطنه قصبة وفس، ثم جاء إلى مشهد خراسان، وبعد قضاء الوطر من الزيارة والعود مر إلى طهران فنزل بها في مدرسة (الحاج رجب على) وتمم الكتاب هناك في (1268) والنسخة بحطه في مكتبة (السيد شهاب الدين بقم) كما كتبه الينا.

جلد 12؛ شماره 103؛ « زبدة الاحادیث »:

للسيد مبين الحسيني الوفسي الهمداني، نزيل قم أخيرا المتوفى بها والمدفون في مقبرة شيخان. الفه وهو في مشهد خراسان في مدرسة

جلد 18؛ شماره 756؛ « الکشکول »:

للسيد مبين الحسيني الوفسي الهمداني، نزيل قم أخيرا، والنسخة بخطه فرغ من بعض اجزائه في 1267 عند السيد شهاب الدين بقم، يظهر منه تلمذه على صاحبي " الضوابط " و " الجواهر ".

جلد 20؛ شماره 1948؛ « مجموعة الادعية »:

للسيد مبين الحسيني الوفسي الهمداني شرع بتأليفه في وطنه قصبة وفس ثم ذهب إلى زيارة مشهد الرضا (ع) وفي أوبته عن المشهد ووصوله إلى طهران نزل في مدرسة الحاج رجب على وتممه هناك 1268 والنسخة بخطه عند السيد شهاب الدين التبريزي كما كتبه إلينا.

 --------------------------------------

منابع:

- ستاد یادواره شهدای وفس؛ وفس در گذر زمان؛ چاپ نور حکمت؛ تهران؛ 1378.

- احمد صابری همدانی؛ تاریخ مفصل همدان؛ جلد دوم، انتشارات عین القضاة همدانی، 1375.

- علامه سید محسن امین؛ اعیان الشیعه؛ جلد نهم؛ چاپ بیروت.

- آقا بزرگ طهرانی؛ الذریعة.

- سیدعبدالحسین حسینی نوه پسری  ساکن اراک

- مرحوم سید محمد علی زمز میان ساکن تهران

- سیده طاهره حسینی نوه دختری  ساکن تهران

- مرحوم حاج سیدحسن بن سیدمحمد مبینی حسینی ساکن تهران

- وبلاگ وفس

پی نوشت: مطلب فوق غلط های تایپی و نگارشی فراوانی داشت که سعی شد تا حد ممکن برطرف گردد.

پس نوشت(90/06/30): آقای "ابراهیم گودرزی فراهانی" با ارسال ایمیلی به وبلاگ وفس، در مورد منابع مورد استفاده در نوشتن این مقاله و به ویژه مواردی که در متن با آکولاد مشخص شده، توضیحاتی ارائه کرده اند، که توجه شما را به آن جلب میکنم:

مطالبی را که بنده نوشته ام حاصل شنیده ها و یادداشت ها است که مستقیماً از فرزندان ایشان مثل مرحوم "سیدمحمدعلی زمزمیان" و مرحوم "سیدحسن آقای مبینی" فرزند "سیدمحمد" فرزند "سیدمبین"؛ و "سیدعبدالحسین حسینی خنجینی" از همین خاندان که در اراک و خیابان مشهد دارای دفترخانه ازدواج است، نقل شده و یا مطالعات میدانی خودم بوده است.

در ثانی مادر بنده هم از سادات وفس است و از همین خاندان است.

ثالثاً مرحوم "سیدمبین وفسی" فردی شناخته شده است که دارای شجره نامه در کتابخانه مرحوم "آیت ا... مرعشی نجفی" است.

منبع آکولاد اول، افراد نامبرده در متن هستند که خوشبختانه هم اکنون در قید حیاتند که البته از فرزندان دختری ایشان و از نوادگان پسری "سیدهاشم وفسی" هستند. اگر لازم باشد بفرمایید تا شماره تلفن بدهم استعلام کنید.

منبع آکولاد شماره دو،  وبلاگ خودتان است که اسامی علما و برجسته گان وفسی را مرقوم فرموده اید.

در مورد علامت تعجب در مقابل جمله این شهید بزرگوار پایه های استبداد 2500 ساله را لرزاند، باید گفت که از کتاب تاریخ کسروی تا ملک زاده و تا همه کتاب های تاریخ معاصر و یا مشروطه و حتی کتاب های دبیرستان هم نام "سیدعبدالحمید" را به عنوان اولین شهید مشروطه که پیراهن خونین وی علم مشروطه خواهی را برافراشت قید کرده اند و اذعان نموده اند که ایشان موتور محرک مشروطه خواهی شد.

درباره پاراگراف "ریشه ظلم ستیزی ها" باید عرض کنم که شما مگر با محله خیبر وفس آشنا نیستید که این محله حداقل به صورت واضح و مشخص از زمان ناصرالدین شاه دارای دیوانخانه بوده است که رسالت مبارزه با ظلم، و قضاوت را همین سادات با دست های خالی انجام می دادند.

با تشکر از وبلاگ وزین وفس و مطالب خودبتان و با سپاس از دقت نظرتان در پناه حق باشید. در ضمن شماره تماس من 09329331405 است و برای هر پرسشی آماده ام.

مطلب مرتبط: سیدمبین وفسی