مستقیم آبادی
جایتان خالی... هفته پیش تندر پیکان آردی مان را انداختیم تو جاده رهایی از تمدن. گازش را گرفتیم سوی دهات پدری. جد اندر جد پدربزرگ و مادربزرگ پدرمان اهالی آنجا بودند. نام آبادی را آورده اند: وفس. تا سال 60 پر از جمعیت بود و برو بیایی داشت. حتی ده بیست سال قبل ترش جزء بخش های استان مرکزی بوده ولی از دهه 60 به اینور کم کم همه گی کوچ کردند به قم و تهران خراب شده. واقعا ناپایداری دنیا رو ببینید. روزی وفس جز بخش های بزرگ استان بود و اسمش رو نقشه درشت نمایان میشد جون داداششش!!! حالا حتی از نوشتن ریز اسم هم دریغ میشود*. میگن تا 50 سال پیش انواع پلنگ و آهو و خلاصه انواع حیوانات اونجا یافت میشده که با رشد فزاینده جمعیت(!) همه حیوانات علی الظاهر از اون منطقه فراری یا به طور کلی منقرض شده اند. شنیده ها حاکی از آن است با خالی شدن ناحیه از سکنه، حیوانات دارند به زیستگاه شان برمیگردند و خلاصه دوباره می سازمت وطن! وفس رو بعد اینکه از گردنه کوه رد بشین میتونید ببینید. یک عدد دره که سرتاسرش خونه و باغ است. صدای الاغ هم هراز چندگاهی شما را مستفیض میکند. به به!
روستای ما هم مث بقیه دهات ها حاوی تنی چند امام زاده است! که یکیش بالای کوه دفن شده. طبق عادت هرساله با شرفیاب شدنمان به آبادی بعد از قیلوله ای بس دلنشین، راه امامزاده نوک کوهی را پیش می گیریم. البته دستیابی به ایشان به همین سادگی ها هم نیست و یک جاهایی تبدیل به سنگنوردی همراه با شیب هفتاد درجه می شود. ایندفعه عینهو بچه قرتی ها هدفون ام پی تری کردیم تو گوشمان و بی خیال از آدم و عالم(و بلعکس!) زدیم به کوه؛ حالا که میخوای بری نمیخواد بهم بگی!... آلت غنا همین طور میخواند و من هم برک زنان می رفتم بالا. همینطور خوشحال مسیر را با 50 متر فاصله از ددی(!) ادامه میدادم که... از ترس درست و حسابی قضیه یادم نیست. نگاهم آمد جلوی پام که دیدم یه مار سفید خوش خط و خال دارد عین حقیر بریک می زند و همزمان کفشم را رویت میکند. شما را نمیدانم ولی این برای اولین بار بود که به معنای واقعی کلمه به یگانگی خدا و تقدس پنج تن آل عبا یقین قلبی پیدا کردم! همونطوری از ترس مات ماندم تا مار محترم یا محترمه(یادم رفت جنسیتش را سوال کنم!) راهش را گرفت و رفت. البته کل این داستان 10 ثانیه بیشتر نبود! وای من یادگرفتم همونه تهران رو دودستی بچسبم و روزی صد مرتبه شکر کنم که مار و انا جرات ندارن بیان حوالی ولایت فعلی مان.
از یادداشت های عماد (استعداد درک نشده!) در قرارگاه
*توضیح مدیر وبلاگ: البته نام وفس به عنوان یک روستا در تمام نقشه های مربوط به منطقه درج می شود.