یکی از کارهای دلّاک‏ها در وفس، ختنه‏کردن(به زبان وفسی، سُنَت‏کردن) اطفال بود. برای این کار ابتدا شخصی، کودک را محکم در بغل می‏گرفت و دلّاک با گفتن جمله‏ای نظر کودک را به جایی دیگر جلب می‏کرد و سپس به سرعت به کمک ابزارهای بُرنده‏ای که در کیف فلزی‏اش قرار داشت کودک را ختنه می‏کرد و در محل زخم، پنبه‏ای نیم‏سوخته قرار می‏داد و آن را می‏بست. در این هنگام جشن و شادی در خانه آغاز می‏شد، دلّاک لُنگ و یا پارچه‏ای را که قبلاً به صورت دامن دوخته شده بود به کودک می‏پوشانید و پوست جدا شده از نرینگی کودک را به نوک چوب کبریتی زده و بر بالای سر کودک نصب می‏کرد و معمولا کودک را از خوردن آب سرد منع می‏نمود. پوست بالای سر کودک به تدریج سیاه می‏شد و مدت زمان سیاه شدن آن در واقع دوره‏ی بهبود زخم کودک را مشخص می‏ساخت. به علاوه شاید زدن پوست نرینگی بر بالای سر کودک، اعلان رجولیت کودک نیز بوده است. به هر حال با سیاه شدن پوست بالای سر کودک، پنبه‏ی سوخته را از روی زخم کودک بر می‏داشتند.

برخی گویند که پوست سیاه شده‏ی نرینگی را در آش دوغ انداخته و به کودک می‏خوراندند (البته بدون اطلاع وی) که صحت این مطلب محل تردید است.

 

 

یک ضرب‏المثل باحال وفسی

 

دیوِس اِنه زِر تِلّهِ خَریْ یٰا!                                       Dives’ enē’ zer tellē’ xariyā !

ترجمه به فارسی: رویش مثل زیر شکم خَر است.

یعنی مثل زیر شکم الاغ که در اثر بستن ریسمان یا تسمه، قرمز می‏شود ولی هنوز سفت و مقاوم است؛ آن شخص مورد نظر هم با اینکه در اثر شرمساری صورتش قرمز شده ولی با کمال پُر رویی مقاومت می‏کند.

 

 

از مقاله استاد عزیزالله سمیعی