آیا وفسی‌ها یک قوم را تشکیل می‌دهند؟

آیا وفسی‌ها جزئی از قومی بزرگتر هستند که در گذشته وجود داشته؟

آیا می‌توانیم همه‌ی تات زبانان را تحت عنوان «قوم تات» جمع کنیم؟

آیا قوم تات در گذشته وجود داشته؟

آیا به دلیل تفاوت‌های فراوان موجود بین جزایر تات زبان، باید آن‌ها را تحت همان نام باستانی «قوم ماد» در کنار یکدیگر جمع کنیم؟

 

سئوالاتی که در بالا آمد، مسائلی است که مطمئنا در ذهن هر تات زبانی خصوصا نسل جوان این مردم به وجود می‌آید و او اگر برایش اهمیت داشته باشد سعی می‌کند جوابی برای این سئوالات بیابد.

 

آقای جبار رحمانی که خود تات زبان است، کوشیده است تا در مقاله‌ای با عنوان «قوم تات: مدرنیته و امکان ابداع قومیت» به بعضی از این سئوالات پاسخ دهد. متن اصلی مقاله‌ی ایشان را می‌توانید در این صفحه مطالعه نمایید. به منظور جلوگیری از نقل مستقیم مطلب و توجه بیشتر به جواب مسائل فوق، فقط قسمت‌هایی از مقاله ایشان انتخاب و در ادامه ذکر می‌گردد.

 

مساله قومیت در دنیای امروز یکی از مسائل بسیار رایج در عرصه سیاست و فرهنگ و جامعه است. در زبان روزمره واژه قومیت، هنوز دلالت به مسائل اقلیت‌ها و روابط نژادی دارد، اما فارغ از این نگاه عامیانه و سنتی به قومیت، ‌علوم اجتماعی و بالاخص انسان‌شناسی رویکردهای دقیق‌تر و عقلانی‌تری را در بررسی امر قومی تدوین کرده است.

 

رویکردهای میانه بر این هستند که امر قومی در دنیای مدرن در تعاملی متقابل میان میراث سنتی قوم و شرایط و مولفه‌های قومیت در دوران مدرن شکل می‌گیرد.

 

نکته‌ای که در این مقاله من بدان خواهم پرداخت اینست که دنیای مدرن می‌تواند امکان ابداع و شکل‌گیری یک قومیت جدید از میان آثار پراکنده برجای مانده از دوران سنت را فراهم ‌کند.

 

بنابراین مهمترین خصوصیت یک قوم را می‌توان در موارد زیر دانست: نیاکان مشترک واقعی یا باور به نیاکان اسطوره ای، نام مشترک، سرزمین مشترک، زبان مشترک، فضاهای مشترک زیستی، آداب و رسوم مشترک، ارزش‌های مشترک و احساس تعلق به یک گروه واحد.

 

در انسان‌شناسی، ‌قومیت به منزله "سازمان اجتماعی تفاوت فرهنگی" تعریف شده است. بر این مبنا قومیت امری ازلی و ابدی نیست، ‌بلکه مفهومی است سیال و به عبارت دیگر قومیت یک برساخته اجتماعی و یک مفهوم موقعیتی و زمینه‌مند و تاریخ‌مند است و گذر زمان و مکان می تواند درک و تعلق مردم به قومیت را تغییر دهد.

 

مفهوم قومیت و اینکه افراد خود را متعلق به یک گروه قومی تعریف می‌کنند، ‌بیانگر اهمیت بعد هویتی قومیت است. قومیت قبل از همه یک امر هویتی برای اعضای آن قوم است.

 

مطالعات نشان داده که هویت نیز همانند قومیت یک امر سیال و تاریخ‌مند و یک برساخته اجتماعی است که در تعامل انسانها با اعضای گروه "ما" در برابر اعضای گروه " آنها" یا "دیگران" خلق و تعریف می‌شود و در جریان همین تعاملات نیز تغییر می‌کند.

 

هویت و قومیت با خاطره قومی و خاطره جمعی پیوند تنگاتنگی دارند. هویت مهمترین لازمه‌اش در فرآیند تولید معنا، نوعی تاریخ (واقعی یا اسطوره ای) است. این تاریخ بیش از همه خاطره جمعی اعضای آن قوم را شکل می‌دهد. این تاریخ و خاطره جمعی امری محدود به گذشته نیست، بلکه بیش از همه بیانگر بخشی از تجارب یک گروه در طی دوران حیات اجتماعی‌شان است که تا امروز تداوم داشته و مهمتر از همه اینکه از عناصر اصلی تاریخ معاصر و تجربه آن می‌باشند.

 

همه فرهنگ‌های جهان گرفتار این دوگانگی هستند: هم گرایش شدید به جهانی شدن داریم و هم میل به فرورفتن در لاک خود و در نتیجه احیاکردن دوباره زندگی‌های قومی و قبیله‌ای پیشین که نوعی امنیت عاطفی و فرهنگی را فراهم می‌کند

 

در مجموع باید گفت قومیت به مثابه امری هویتی برای معنابخشی به خویشتن فردی و جمعی و در ارتباط با مرزهای "ما" در برابر "آنها" در دنیای مدرن اهمیت یافته و ویژگی مهم آن سیالیت و پویایی آنست. قومیت به مثابه برساخته اجتماعی و محصول تجربه روزمره افراد در جهان مدرن و در بستری از فرآیند جهانی شدن ،‌عامل بسیار مهمی در شکل بخشی به آگاهی و خاطره فردی و جمعی انسانها و گروهها براساس میراث بر جای مانده از سنت گروهی می باشد. مدرنیته و جهانی شدن نیز عوامل تاثیر گذار اصلی بر اوضاع قومیت ها و سرنوشت آنها در دنیای کنونی بوده‌اند.

 

واژه تات در ادبیات پژوهشی ایران‌شناسی، از حدود نیم قرن پیش رواج پیدا کرد و تا سال 1953، کسی عملاً زبان تاتی را نمی‌شناخت (یارشاطر، 1340)، البته در ادبیات سنتی و بالاخص سفرنامه‌ها اشاره‌ای به مردم تات و تاجیک شده و معمولاً هم این دو واژه همپوشانی بالایی نسبت به یکدیگر دارند. در فضای ایران معاصر انتشار اثر "آذری یا زبان باستان آذربایگان " (کسروی 1368) سبب شد که مساله تات‌ها بطور خاصی مطرح شود. تز اصلی کسروی در این کتاب این بود که در منطقه ایالات پهله (از جمله آذربایجان امروز ) قبل از ترکی، زبان آذری رایج بوده که بازمانده‌های امروزی این زبان، تاتی می‌باشد. این موضوع سبب شد تاتی بیش از پیش به عنوان یک زبان و نمایانگر یک گروه زبانی در ایران مطرح شود. آثار پژوهشی بعدی تلاش هر چه بیشتری را برای تعیین مفهوم و مصداق تاریخی این واژه انجام دادند(ر.ک: افشار 1368و 1371و شکورزاده 1373).

 

صاحبان قدرت یعنی ترکان مسلط (بعد از جریانات تاریخی ورود گسترده ترکان از دوران غزنویان و سلاجقه به این‌سو)، زیردستان خویش (بومیان ایرانی) را برای اینکه از خودشان تفکیک کنند، تات یا تاجیک می‌گفته‌اند.

 

تات‌ها ایرانیانی بوده‌اند که تحت سیطره ترکان و در ذیل گفتمان سیاسی و فرهنگی حاکم آنها زیسته‌اند، ولی با آنها ممزوج نشده‌اند و لذا کم‌کم به اجتماعات حاشیه‌ای مثل روستاهای دور افتاده رانده و طرد شده‌اند و بعضاً در مراکز شهری بواسطه گفتمان قدرت، حذف شده‌اند، بالاخص در ایالات پهله.

 

امروزه مفهوم تات اشاره به مردمی با گویش زبانی خاص دارد. مردمی که گسترده آنها در مجموعه‌ای از روستاهای پراکنده(و در موارد معدودی در شهرهای جدید و کوچک) از استان‌های آذربایجان و اردبیل و زنجان و قزوین و اراک و سمنان و منطقه تالش تا خراسان شمالی و اطراف بجنورد را شامل می‌شود و بعضاً هم مردمانی به این نام در آذربایجان شوروی و قفقاز وجود دارند. این گسترده سبب‌ساز ابهام در منشاء تاریخی و قومی تات‌ها شده است .

 

در تمام تعاریف و مباحث مربوط به تات‌ها و تاجیکان این مطلب آمده که اینها قومی واحد نبوده‌اند و حتی پژوهشگران روسی معتقدند که کلمه تات، ظاهراً در آغاز به نژاد و قبیله‌ای اطلاق نمی‌شده است (عبدلی ، 1363 )، اما همه نویسندگان بر این مساله اشتراک دارند که تات‌ها مردمانی ایرانی بوده‌اند و منشاء قومی ـ زبانی ایرانی داشته‌اند.

 

مردمی که امروز به نام تات خوانده می‌شوند، روزی مردم غالب در این نواحی بوده‌اند که جریان تاریخی خاصی آنها را از مراکز شهری اصلی حذف کرد. کسروی به خوبی این موضع را شرح داده است: "از کتاب حمدا.. مستوفی ـ نزهه القلوب، پیداست که ترکان در آخرهای زمان مغول در آذربایجان جا برای خود باز کرده و در شهرها نیز نشیمن داشته‌اند .... ، باید انگیزه بر افتادن زبان آذری را از شهرهای آذربایجان و رواج ترکی در آنها را در مدت این پیشامد هفتاد ساله (از مرگ ابوسعید آخرین حاکم مقتدر مغول تا برآمدن شاه اسماعیل صفوی در 906 هـ ) دانست. زیرا در این زمان است که از یکسو بومیان لگدمال و نابود شده‌اند و از سوی دیگر ترکان و اقوام ترک به انبوهی بسیار رو به اینجا آورده‌اند و بر شماره ایشان بسیار افزوده شد. در زمان‌های پیشین ترکان بیشتر در بادیه‌ها می‌نشستنه‌اند، ولی این زمان چون فرمانروا می‌بوده‌اند، شهرها را فرا گرفتند و زبان‌شان در آنها رواج یافت. (کسروی ، 1368 : 2 – 41)

سرنوشت تاریخی مردم تات هر چه بوده در نهایت به این انجامید که تات‌ها در نواحی دور افتاده و روستاهای صعب‌العبور و حاشیه‌ای بقاء خود را بدست آورند.

 

با توجه به داده‌های جمعیت‌شناختی موجود و صحبت‌هایی که با اهالی تات‌نشین مناطق مختلف ایران داشته‌ایم، می‌توان به تقریب گفت در حدود بیش از 400 هزار نفر تات زبان در ایران زندگی می‌کنند که در گذشته عمدتاً از حضور دیگران آگاهی خاصی نداشتند و عموماً بیشترشان بصورت جزایری مجزا از هم زندگی می‌کردند، امروزه هم اطلاعاتی کلی از یکدیگر دارند که به عنوان مثال تات‌نشین‌های دشت قزوین به ندرت یکی از تات‌نشین‌های اطراف بجنورد را دیده‌اند، چه برسد به اینکه ارتباطی با هم داشته باشند.

 

از لحاظ نژادی (این مفهوم را در وجه فرهنگی و تبار تاریخی به کار می‌برم) این مردم به مادها می‌رسند و عموم محققان نیز بر منشاء مادی تات‌ها صحه گذاشته‌اند. در مجموع می‌توان تات‌های ایران را در چند ویژگی مشترک خلاصه کرد: 1. زبان تاتی ، که در تمام مناطق تات نشین، البته با تنوع عظیمی از لهجه‌های مختلف، وجود دارد. 2- منشا و تبار مشترک که عموماً به مادها برمی گردد (هرچند خودآگاهی کمی نسبت به این مساله در آنها وجود دارد). 3- تاریخ و سرنوشت تاریخی مشترک که سبب شده وضعیت تاریخی مشابهی را عموماً داشته باشند (در این مورد هم حس هویت تاریخی و سرگذشت تاریخی مشترک در آنها بسیار اندک است، که البته در سال‌های اخیر این حس در حال شکل گیری و گسترش است) و 4- سنت و میراث فرهنگی مشترک که در وجوه خاصی می‌توان در منش فرهنگی تات‌ها، عناصری را مختص این مردم پیدا کرد .

 

در باب میراث فرهنگی آنها باید گفت از آنجا که زبان تاتی، یک زبان غیرمکتوب است و فرهنگ آنها نیز یک فرهنگ شفاهی است، لذا مهمترین و اصلی‌ترین محمل فرهنگی آنها، زبان‌شان بوده که سنت فرهنگی شان را در طی سال‌ها و قرون متمادی تا به امروز انتقال داده است.

 

ذکر این نکته نیز لازم است که تا چند دهه قبل، عمدتاً تات‌ها خودشان را، حداقل در سطح کلان، به این نام نمی‌شناخته‌اند و حتی در فولکلور مردمی منشاء‌های متعددی از ماد و ساسانی تا تاتار و مغول و حتی اسکندر برای خود عنوان کرده‌اند.

 

...حاشیه‌بودگی جغرافیایی در طی تاریخ و موقعیت طرد‌شدگی از جانب گفتمان سیاسی حاکم ترکان سبب شده روستاهای تات نشین به تدریج در نوعی انزوای نسبی فرهنگی فرو رفته و مرزهای فرهنگی خودشان را براساس روستا و جغرافیای خودشان، با حدود و صغوری محکم تعریف کنند، به‌گونه‌ای که بسیاری از تات‌های قدیمی هنوز هم خودشان را به نام منطقه‌شان می‌شناسند.

 

... بطور تاریخی قومی به نام تات وجود نداشته است.

 

مردم تات زبان در نسل قدیمی‌تر علی‌رغم اینکه تبارشان را به نیاکان اسطوره‌ای (از ساسانیان و مادها گرفته تا اسکندر و تاتارها ) می‌رسانده‌اند، اما در مجموع مهمترین عرصه‌های هویتی خود را در سطوح محلی (محل زندگی‌شان در روستا ، و سطح ملی ایرانی) تعریف می‌کرده‌اند و در این میان سطحی از هویت جغرافیایی‌ ـ سیاسی (اهل استان قزوین یا زنجان ، ... ) بطور کمرنگی وجود داشته است. حتی بسیاری از این تات‌‌نشین‌ها نام زبانشان را به نام محل خودشان می‌شناختند، تاکستانی‌ها نام زبانشان را سیادنیجی Siadeniji ، شالی‌ها، چالیجی   Chalijiمی‌دانسته اند . این عدم تعریف خویشتن اجتماعی‌شان در سطحی میان محل روستا و عرصه ملی، یعنی همان سطح هویتی قومی تا دهه‌های قبل وجود داشت و البته برای آنها نیز این موضوع چندان مساله ساز نبود، به همین سبب هم حتی تا امروز شاهد استحاله روستاهای تات‌نشین در حوزه فرهنگی ترکی هستیم. نکته اصلی در تحولات سه، چهار دهه اخیر در مناطق تات نشین است، تحولاتی که می توان نتیجه آنرا ابداع قوم تات دانست.

 

تات‌ها در وضع موجود خودشان تنها بسترهای لازم برای خلق و ابداع قومیت را داشته اند، سنت فرهنگی، زبان، تجربه تاریخی و ساختار فرهنگی با مرزهای معین جهت تمایز از دیگران؛ اما همه اینها بصورت متکثری در مناطق روستایی جزیره‌ای تات نشین وجود داشت، بی آنکه پیوستگی درونی فراگیری در این تات‌نشین‌ها وجود داشته باشد. به همین سبب مولفه خودآگاهی قومی و تعریف خویشتن براساس مولفه قومی با عنوان تات، تا دهه‌های اخیر چندان رایج نبود .

 

تا چند سال قبل اگر از یک نفر تات زبان پرسیده می‌شد که او کیست این پاسخ را می‌داد که "به ما می‌گویند تات"، البته هنوز هم این پاسخ رایج است اما اگر از کرد، لر، ترک و ... بپرسیم که او کیست و قومیت او چیست، پاسخ این است که "من کرد هستم" یا "من لر هستم". پاسخ  تات‌ها به این پرسش بیانگر نقش دیگری در تعریف این واژه و اینکه حتی این واژه از جانب دیگری مسلط بر آنها نهاده شده است. اما در کنار این پاسخ، پاسخ دیگری هم رواج روزافزونی دارد که "ما تات هستیم"، یعنی لزوماً دیگری نیست که "ما" را تات تعریف می‌کند، بلکه خویشتن تاتی نیز خود را تات معرفی می‌کند؛ یعنی او خود را اهل قوم تات می‌داند. این نوع پاسخ‌دهی به مساله هویت امروز روند گسترش خود را در میان مردم تات دارد.

 

امروزه وجه مشترک آگاهی مردم تات در باب هویت تاریخی‌شان اینست که آنها از ایرانیان اصیل هستند و نژادشان به مادها می رسد و زبانشان از زبان‌های باستانی ایرانی است .

 

به هر حال برای نسل امروز تات‌ها مساله هویت و آگاهی تاریخی از هویت قومی‌شان امری است جاری که عموماً هم گاهگاهی در فرصتی که پیش بیاید به سراغ پاسخ این مساله می‌روند. به همین سبب هم در مردم تمایل هر چه بیشتر و در نتیجه آگاهی هر چه بیشتری از سایر تات‌ها در نقاط مختلف و شکل‌گیری نوع حس تعلق مشترک وجود دارد. امروزه نسل جدید ‌حتی دانش‌آموزان آگاهی خیلی بیشتری از تات بودن خود و از حضور سایر تات‌ها نسبت به نسل قبل دارند. لذا به تدریج بر وسعت خاطره و آگاهی قومی افراد افزوده می‌شود .

 

در نتیجه این جریانات برای مردم تات امروزی، در میانه سطح هویت محلی و هویت ملی، هویت قومی تعریف شده و به تدریج و روز به روز به تعلق خاطر بیشتر مردم به این سطح میانی هویت یعنی قومیت تات افزوده می‌شود و لفظ تات به عنوان نام قومی"ما" توسط تات‌ها پذیرفته شده است.

 

تات در طی تاریخ عملاً بیانگر یک قوم واحد نبوده، بلکه مجموعه‌ای از مردم ایرانی بوده که مهمترین وجه مشترک آنها لفظ تات آنهم از جانب ترکان بوده، به همین سبب ارتباط خاصی از لحاظ زبانی، فرهنگی و تاریخی میان تات‌های ایران و آذربایجان شوروی وجود ندارد. طی تاریخ مردم تات زبان ‌بیش از همه در داخل ایران بیانگر یک گروه زبان خاصی بودکه بازمانده‌های یک قوم بزرگ (در مفهوم سنتی آن ) یعنی مادها محسوب می‌شوند، بی آنکه از این سابقه و از حضور دیگر تات زبانها آگاهی وسیعی وجود داشته باشد. به عبارت دیگر مردمی به نام تات بیش از آنکه یک قوم باشند، بازمانده‌های پراکنده‌ای از یک قوم (ماد) بودند که به همین دلیل پتانسیل قوم شدن را داشتند.

 

به هر حال پتانسیل میراث تاریخی تات‌نشین‌ها ( یا به عبارت دقیق تر مردمی به نام تات) و امکانات مدرنیته و جهانی شدن و همراه با گسترش پرسمان هویت قومی تات‌ها در تجربه روزمره‌شان سبب شد هویت قومی تاتی تعریف، تولید و توزیع و بواسطه مخاطبان پذیرفته و درونی شود و این روند در شرایط فعلی رو به گسترش است.

 

می توان گفت تات بودن، بیش از آنکه در قلب تات‌ها باشد هنوز در سر آنهاست. لذا می‌توان گفت قومیت تات‌ها، قومیت در سر است تا قومیت در قلب.

 

امروزه مکان کلی و عمومی تات‌ها، در ابهام برای عموم تات نشین‌ها قرار دارد، هر چند برای محل‌های خاص و هر روستا و شهر این مکان به صورت خرد در همان روستا و شهر جهت بازتولید هویت به کار می‌رود. اما نکته مهم اینست که تات‌ها حس مهاجرت ندارند، برای آنکه حداقل در سطح محلی خودشان نوع اصالت مکانی در کنار اصالت تاریخی وجود دارد و همین مساله در تولید معنای هویتی بسیار موثر و مفید بوده است.

 

به هر حال قوم تات (امروزه به خوبی می‌توان از این قوم، با عنوان تات صحبت کرد، زیرا در دنیای امروز تات‌ها واقعاً یک قوم هستند) میراث‌دار بخشی از فرهنگ و تمدن ایران زمین هستند و پژوهش در باب آنها می‌تواند ما را به گوشه و کنار تمدن ایرانی بیشتر آشنا کند.