بُزچلو(بوزچلو) یکی از طوایف و ایلات آذربایجان بود که در اوایل سلطنت صفویه(حدود 500 سال قبل) به منطقه وفس کوچانده شد. به دلیل قدرت و شجاعتی که این ایل در جنگ­های صفوی، نادری و قاجار از خود نشان داد، آن منطقه به نام بلوک بزچلو معروف شده و در تاریخ در کنار اسامی سایر بلوکات عراق عجم همچون وفس، آشتیان، تفرش، کزاز و شراء ذکر گردید. بنابراین با توجه به تاثیرگذاری وفس و بزچلو بر یکدیگر، برای بررسی تاریخ 500 سال اخیر وفس باید به این ایل و نقش با اهمیت آن در منطقه توجه ویژه داشته باشیم.

 

1) منطقه سکونت ایل بزچلو تا قبل از ورود آنان، به «کهستان درگزین» معروف بود.

2) تا قبل از حضور ایل بزچلو در منطقه، قصبه بزرگ و معظم وفس در منطقه معروف بوده است(طبق مطالب حمدلله مستوفی قزوینی در کتاب نزهت القلوب) و بعد از آن به دلیل رشادت­های ایل بزچلو و همچنین جمعیت زیاد آن ایل، منطقه جنوبی وفس به نام این ایل معروف گردید. نام «بلوک بزچلو» در کتاب­های تاریخی در کنار نام سایر بلوکات ولایت عراق عجم ذکر گردیده تا اینکه در اولین تقسیمات جغرافیایی ایران در سال 1316 شمسی، کل منطقه به نام «بخش وفس» نامگذاری شد. بخش وفس شامل سه دهستان وفس، بزچلو و شراء بود. دهستان بزچلو تا سال 1365 شمسی، پابرجا بود و در این سال به دو دهستان خنجین و اسفندان تقسیم گردید و به این وسیله نام بزچلو برای همیشه از این منطقه حذف گردید.

 

در ادامه، مدخل «بزچلو» در فرهنگ لغت دهخدا و همچنین دایره­المعارف اسلامی ذکر می­گردد:

 

لغت­نامه­ی دهخدا؛ جلد 10؛ صفحه­ی 1027.

بزچلو، نام یکی از دهستان­های سه­گانه­ی بخش وفس است. دهستان مزبور بین دهستان­های وفس، شراء و فراهان واقع شده و اکثر قرای آن از آب قنات مشروب می­شود و هوای دهستان سردسیر و سالم است. این بلوک در ازمنه­ی قدیم به کهستان درگزین مشهور بود و در اوایل سلطنت صفویه که ایل بزچلو از ایلات آذربایجان به این حدود کوچانده شد به نام آن ایل معروف گردید. دهستان بزچلو از 45 قریه تشکیل شده بود و در حدود 21000 تن جمعیت دارد. قراء مهم آن عبارتند از، کمیجان، سمقاور، خسروبگ، آمره، فامرین، نهره، پشته، اسفندان، عیسی آباد، محمود آباد، سوران، زبان مادری سکنه ترکی است ولی عموما به فارسی آشنا هستند. مرکز دهستان و بخش، قصبه­ی کمیجان است. صنایع دستی قراء دهستان بزچلو، قالیچه بافی با نقشه است(فرهنگ جغرافیایی ایران، جلد 2).

 

دایره­المعارف اسلامی

بوزچلو (بزچلو)، از طوایف ترک زبان و شیعه مذهب عراق عجم که گروه­هایی از آنان از قرن یازدهم به نواحی آذربایجان انتقال یافته اند.

 

1) بوزچلوهای عراق عجم. این طایفه در ناحیه­ای به همین نام واقع در اراک کنونی ساکن بوده اند. در جهانگشای خاقان (ص 380) تألیف نیمه قرن دهم  در شرح وقایع 916 از برخی بزرگان بوزچلو نام برده شده است. در این سال عزیزآقا بوزچلو معروف به آدی بهادر که در جنگ صفویان با شیبک خان در مرو شرکت داشت پس از کشته شدن شیبک سَر او را برای شاه اسماعیل اول آورد (نیز رجوع کنید به اسکندر منشی  ج 1 ص 33). در اوایل قرن بعد در 1006 سلطان علی بیگ یوزباشی بوزچلو از جمله فرماندهان سپاه شاه عباس در جنگ با ملک جهانگیر حاکم کجور بود (منجم یزدی  ص 160ـ161) اما با اینهمه در تاریخ قزلباشان (ص 24) تألیف سال­های نخستین قرن یازدهم تنها به ذکر نام بوزچلو آن هم در کنار عنوان «بیات» بسنده شده و در ذیل آن عنوان فقط درباره بیات­ها توضیحاتی آمده است.

 

با وجود انتقال اجباری گروه­هایی از بوزچلو به مناطق شمال غربی ایران (رجوع کنید به دنباله مقاله) دسته­های باقی مانده همچنان رقم معتنابهی را تشکیل می­داده اند چنانکه نام ناحیه بزچلو ـ که از این پس غالبا به همین صورت ضبط شده ـ در اوایل قرن دوازدهم  در کنار هشت ناحیه دیگر عراق عجم از قبیل آشتیان  فراهان و کزاز آمده است (سپهر ج 1 ص 68). در قرن بعد در ضمن حوادث تاریخی دوره محمدشاه (1250ـ 1264) و ناصرالدین شاه قاجار (1264ـ1314) نام بزرگان بزچلوهای عراق عجم نیز به چشم می­خورد از آن جمله­اند عباسقلی خان سرهنگ فرمانده فوج بزچلو در جنگ­های هرات و محمدخان سرتیپ فرمانده فوج بزچلو که در 1296 بالغ بر هشتصد عضو داشت (همان  ج 1 ص 730 ج 3 ص 284ـ285 ناصرالدین قاجار ص 111 اعتمادالسلطنه  ج 4 ص 2383). پس از محمدخان پسرش ملقب به عاصم السلطنه در 1315 جانشین او شد (دفتر فرامین القاب و عطایا  ج 1 ص 532). بر پایه گزارش وکیلی طباطبائی تبریزی (ص 388ـ 390) که در 1334 به عراق عجم سفر کرده بود بلوک بزچلو واقع در غرب این سرزمین و مجاور همدان شامل 81 پارچه آبادی می­شده و از بلوک وفس که در جانب شمال آن قرار داشته بزرگتر بوده است. پس از تقسیمات جدید کشوری بزچلو تا 1365ش با مساحت 725 کیلومترمربع  یکی از سه دهستان تابع بخش وفس از استان مرکزی بوده و در حدود دهه چهل  44 آبادی داشته است و مردم آن  علاوه بر کشاورزی و دامداری به قالیبافی نیز مشغول بوده­اند (مرکز آمار ایران  1366ش  ص 111 دایره المعارف فارسی  ذیل «بزچلو»). اما از 1366ش این دهستان به دو دهستان با نام­های خنجین و اسفندان تقسیم شده  و نام بزچلو از تقسیمات بخشداران وفس بکلی حذف گردید. جمعیت این دو دهستان در 1375ش مجموعا 21797 تن بوده است (سازمان برنامه و بودجه استان مرکزی  ص 22 24).

 

2) بوزچلوهای کوچیده به آذربایجان. در اوایل قرن یازدهم شاه عباس گروه­هایی از این طایفه را به نواحی میان تفلیس و آقستاقا و سرحد گرجستان انتقال داد (باکیخانف  ص 173 اوبن  ص 108). اینان بتدریج  در برخی نواحی همجوار همچون ایروان پراکنده شدند. از همین رو این نواحی بعدها بوزچلو نام گرفت. عیسی خان سلطان بوزچلو در 1048 حاکم طایفه بوزچلو و مناطق لوری و پنبک و آقچه قلعه بود (حسینی استرآبادی  ص 258 خواجگی اصفهانی  ص 279). این حکومت در سازمان اداری صفویه تابع بیگلربیگی قراباغ بود (نصیری  ص 80 میرزا سمیعا ص 77). در زمان فتحعلی شاه (1212ـ 1250) رئیس این طایفه  نقی بیگ یا نقی خان بوزچلو بود که عباس میرزا را در جنگ با روس­ها همراهی کرد و دلاوری­های بسیاری از خود نشان داد (مفتون دنبلی  ص 219ـ 220 سپهر ج 1 ص 110 194 217). این گروه از طوایف بوزچلو ظاهرا پیش از اتمام جنگ­های دوم ایران و روسیه و انعقاد قرارداد ترکمن چای  از حدود ایروان به آناطولی وارد شدند و پس از چندی به ایران آمدند و به دستور عباس میرزا در ناحیه بزرگ و آباد سلدوز که امروزه از توابع شهرستان نقده است استقرار یافتند. این طایفه در جریان مهاجرت تغییر نام یافت و به قراپاپاق یا قراپاپاخ مشهور شد. این نام را ظاهرا مردم بومی مناطقی که بوزچلوها از آن نقاط عبور می­کردند به سبب کلاه­های سیاه مردان بوزچلو به آنان اطلاق کردند (اوبن  ص 108ـ 109 رضوی  ص 20ـ23). با این­همه نام بوزچلو از رواج نیفتاد چنانکه در سلطنت رضاشاه که صدور شناسنامه و انتخاب نام خانوادگی الزامی شده بود خانواده­های زیادی از قراپاپاق نام خانوادگی بوزچلو را برگزیدند. جمعیت آنان در آغاز ورود به سلدوز قریب 2200 خانوار و مرکب از هشت تیره به نام­های سارال، ترکاون، شمس الدین­لو، چاخرلو، جان­احمدلو، قزاق، اولاشلو و عربلو بود که اغلب یکجانشین شدند و به زراعت و دامداری پرداختند (رضوی  ص 21 151ـ152). جمعیت قراپاپاق در دهه سوم قرن چهاردهم حدود پنجهزار خانوار بود (اوبن  ص 109). این طایفه از هنگام ورود به سلدوز تا سال­های پایانی سلطنت قاجاریه  از نیروهای اجتماعی مؤثر در غرب آذربایجان به شمار می­آمد و در تعدادی از نبردهای محلی و جنگ­های دولت با دشمنان خارجی شرکت داشتند (سپهر ج 3 ص 258 261 افشار محمودلو ص 382 388 504 ـ 505 516). در انقلاب مشروطیت  قراپاپاق­ها نقشی نداشتند اما در سال­های پس از آن سرزمین­شان آسیب فراوان دید و به ویرانه­ای تبدیل شد. با استقرار صلح و آرامش  قراپاپاق­ها دوباره به سلدوز بازگشتند و آنجا را آباد کردند (رضوی  ص 126 به بعد 142 به بعد). در دوره سلطنت رضاشاه سازمان اداری خوانین قراپاپاق در سلدوز برچیده شد گرچه نفوذ آنان همچنان برقرار ماند (همان  ص 219). پس از تشکیل دولت فرقه دموکرات آذربایجان و جمهوری خودمختار مهاباد ناحیه سلدوز به جمهوری مهاباد تعلق گرفت نقی خان بوزچلو پسر رضا قلی­خان رشیدالسلطنه همراه شوهر خواهر خود محمدتقی خان جان­احمدلو عضو حزب دموکرات شدند و اداره امور ارومیه را نیز به عهده گرفتند (رضوی  همانجا ایگلتون  ص 42ـ43). از سرنوشت نقی خان پس از فروپاشی فرقه دموکرات اطلاعی در دست نیست. از این زمان تا بهار 1358 که درگیری­های خونینی در نقده رخ داد نامی از قراپاپاق در منابع نیامده است (رضوی  ص 226). گروه­هایی از طایفه قراپاپاق به هنگام استقرار در سلدوز به چادرنشینی و گله­داری پرداختند. از تعداد اولیه آنان اطلاعی در دست نیست  اما طبق آمار سرشماری 1366 ش  جمعیت چادرنشین آنان 541 تن و 71 خانوار بود (مرکز آمار ایران  1369ش  ص 13 18).

 

منابع: اسکندر منشی  تاریخ عالم آرای عباسی  چاپ اسماعیل برادران شاهرودی  تهران 1364ش؛  محمدحسن بن علی اعتمادالسلطنه  مرآه البلدان  چاپ عبدالحسین نوائی و میرهاشم محدث  تهران 1367ـ 1368ش؛  عبدالرشیدبن محمد شفیع افشار محمودلو تاریخ افشار  چاپ محمود رامیان و پرویز شهریار افشار ] ارومیه [ 1346 ش؛  اوژن اوبن 1906ـ1907 ایران امروز: ایران و بین النهرین  ترجمه علی اصغر سعیدی  تهران 1362 ش؛  ویلیام ایگلتون1946 جمهوری کردستان  ترجمه محمد صمدی  مهاباد 1360 ش؛  عباسقلی آقا باکیخانف  گلستان ارم  چاپ عبدالکریم علیزاده ... ] و دیگران [ باکو 1970؛ تاریخ قزلباشان  چاپ میرهاشم محدث  تهران 1361 ش؛ جهانگشای خاقان (تاریخ شاه اسماعیل) چاپ الله دتا مضطر اسلام آباد 1364 ش؛  حسن بن مرتضی حسینی استرآبادی  تاریخ سلطانی: از شیخ صفی تا شاه صفی  چاپ احسان اشراقی  تهران 1364ش؛  محمد معصوم خواجگی اصفهانی  خلاصه السیر: تاریخ روزگار شاه صفی صفوی  تهران 1368ش؛  دایره المعارف فارسی  به سرپرستی غلامحسین مصاحب  تهران 1345ـ1374 ش؛  دفتر فرامین القاب و عطایا (دوره مظفرالدین شاه قاجار) مجموعه شخصی مجید تفرشی  مهدی رضوی  ایل قاراپاپاق  تهران 1370 ش؛  سازمان برنامه و بودجه استان مرکزی .معاونت آمار و اطلاعات  آمار جمعیت و خانوار آبادی­های دارای سکنه استان مرکزی در سرشماریهای 45 تا 75  اراک 1376ش؛  محمدتقی سپهر ناسخ التواریخ  چاپ جهانگیر قائم مقامی  تهران 1337 ش؛  مرکز آمار ایران  سرشماری اجتماعی ـ اقتصادی عشایر کوچنده ایران 1366: نتایج تفصیلی استان آذربایجان غربی  تهران 1369 ش؛ مساحت تقریبی شهرستان  بخش و دهستانهای کشور بر اساس قانون تقسیمات کشوری در مهرماه 1365  تهران 1366ش؛  عبدالرزاق بن نجفقلی مفتون دنبلی  مآثر سلطانیه: تاریخ جنگ­های ایران و روس  چاپ غلامحسین صدری افشار] چاپ افست تهران [ 1351 ش؛  جلال الدین محمد منجم یزدی  تاریخ عباسی  یا روزنامه ملاجلال  چاپ سیف الله وحیدنیا تهران 1366 ش؛  میرزا سمیعا تذکره الملوک  چاپ محمد دبیرسیاقی  تهران 1368 ش؛  ناصرالدین قاجار شاه ایران  سفرنامه عراق عجم: (بلاد مرکزی ایران) تهران 1362 ش؛  علی نقی نصیری  القاب و مواجب دوره سلاطین صفوی  چاپ یوسف رحیم لو مشهد 1372 ش؛  رضا وکیلی طباطبائی تبریزی «تاریخ عراق (اراک)» چاپ منوچهر ستوده  فرهنگ ایران زمین  ج 14 تهران 1345ـ1346 ش .